این بچه مال ماست ، خودمان تا موعد مقرر از او حفاظت میکنیم "
یکی از تاکسی های باباش تصادف کرده بود . خواست با موتور بره اونجا ، نذاشتم . میترسیدم سوار موتور شه . گفتم:
"مادر جون صلاح نیست با موتور بری."
گفت: "مادر من واردم ، ایشاالله طوری نمیشه ، ولی اگه شما ناراحت میشی نمیرم"
بعد همون شب تو خواب مشرّف شدم خدمت بی بی حضرت زهرا(س) فرمودند:
یکی از تاکسی های باباش تصادف کرده بود . خواست با موتور بره اونجا ، نذاشتم . میترسیدم سوار موتور شه . گفتم:
"مادر جون صلاح نیست با موتور بری."
گفت: "مادر من واردم ، ایشاالله طوری نمیشه ، ولی اگه شما ناراحت میشی نمیرم"
بعد همون شب تو خواب مشرّف شدم خدمت بی بی حضرت زهرا(س) فرمودند:
" چرا نگذاشتی بچّه ما برود؟"
گفتم:"بی بی جان ! دوست نداشتم با موتور بره ، میترسیدم اتفاقی براش بیفته."
فرمودند:
"نه تو خاطر جمع باش ، ما همیشه مواظب حسن هستیم ، این بچه مال ماست ، خودمان تا موعد مقرر از او حفاظت میکنیم "
شهید حسن آقاسی زاده
منبع:kaahf.ir
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.